3 دل دریا 4 |
می خواهم از زلالی اشک دلسوختگانت بگویم اما زبان را یارای گفتن نیست .
می خواهم در دل سیاه شبهای تاریک زده این غربتکده به انتظارشنیدن صدای مهر انگیزت نشینم اما گوشهای گنهکارم را یارای شنیدن نیست و با همه این اوصاف
دوست دارم از شبنم نگاه سبز عارفانه ات چهره کویر ترک خورده مرا سیراب کنی وتو با حضور همه لبخند های غفلت از یادم کمرنگ نشده ای وانکار این لبخند از غفلت انکار همه حقیقت هایی است که از ابتدا در انکارآن بوده اند
¤ نویسنده: طلبه